جنون در شعر پارسی
ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
بیم رسوایی نباشد نامهٔ ننوشته را
صائب تبریزی
***
هوشمندی جگرآشامی و جانفرسائیست!
بر جنون زَن،که در او چاشنیِ رسواییست.
#طالب_آملی
***
صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون میزنم امروز که بازاری هست!
صائب تبریزی
***
جنون را کارها باقیست با مشت غبار من
که بازیگاه طفلان میشود خاک مزار من.
#حزین_لاهیجی
***
دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
ز ره زیاده جویی به طریق خیره رویی
بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
"حضرت مولانا"
***
در کوی تو خاطری ندیدم محزون
زاهد از عقل شاد و عاشق ز جنون
خاقانی
***
دل وفا،بلبل نوا،واعظ فسون،عاشق جنون
هركسى در خوردِ همت،پيشه پيدا مىكند.
#بیدل_دهلوی
***
روی اگر آن است، ره سوی بلا خواهد نمود
عشق اگر این است، تا حد جنون خواهد کشید
امیرخسرو دهلوی
***
به فدای شورت ای عشق!توچنان ببر ز هوشم
که به دفتر جنون هم نتوان نوشت ما را.
#نیر_تبریزی
***
نیست امروز کسی قابلِ زنجیرِ جنون
آخر این سلسله بر گردن ما میافتد!
#صائب_تبریزی
***
ای عشق فکر سلسله کن که عنقریب
سر رشتهٔ خِرَد به جنون میکشد مرا.
#طالب_آملی
***
به صهبای جنون کیفیت دیگر بوَد ساقی!
بیار از کوچهٔ زنجیر خاکِ ساغر ما را.
#شوکت_بخاری
***
شد گریبان من از دست ملامتگر خلاص،
تا ز صحرای جنون دامن به دست آمد مرا
صائب تبریزی
***
دل گفت یا نصیب و ز دست جنون ربود
چاکی که از برای گریبان نگاهداشت.
#شفایی_اصفهانی
***
رضی سان چه باک ار ندارم خِرد
که من در جنون مرشد کاملم
رضیالدین آرتیمانی
***
کمظرف ز عشق،خرمن هستی سوخت
پُرحوصله، نور زندگانی اندوخت
کاهید خِرَد ز عشق و افزود جنون
از باد،چراغ مُرد و آتش افروخت
#عنایتخان_آشنا
***
خواهم جنونی صف شکن، آشوب جان مرد و زن
آرد به شورش تن به تن، هم پخته را هم خام را
قاآنی
***
جنونی کو که از قید خِرَد بیرون کشم پا را
کنم زنجیرِ پای خویشتن دامانِ صحرا را.
#غنی_کشمیری
***
فکر شورانگیز من دیوانگی می آورد
هست زنجیر جنون، شیرازه دیوان مرا
صائب تبریزی
***
جنونم نالهٔ زنجیر را افسانه میداند
دلم سرگشتگی را گردشِ پیمانه میداند.
#ناطق
***
جنون را گر به عالم حاصلي بود
به دست ما و مجنون هم دلي بود
قطره اصفهاني
***
جنون را كارها باقي است با مشت غبار من
كه بازي گاه طفلان مي شود خاك مزار من
حزين لاهيجي
***
کو جنون کز سنگ طفلان خانهای پیدا کنم
خوابِ راحت چون شرر بر بسترِ خارا کنم
؟
***
شعر بی دروغ...برچسب : نویسنده : 8sherebidoroogha بازدید : 235