سوزد دل از براي من و من براي دل
امشب اميدوار شدم از وفاي دل
عماد خراسانی
***
نفس درسينه ميلرزد زدست دل تپيدنها
نگه در ديده ميرقصد ز شور و شوق ديدنها
پژمان بختياری
***
به تكلّم به تبسّم به خموشي به نگاه
مي توان بُرد به هر شيوه دل آسان از دست
كليم كاشاني
***
گر ز بي مهري مرا از شهر بيرون ميكني
دل كه در كوي تو ميماند به او چون ميكني؟
همايي نسائي
***
هر كه در سينه دلي داشت به دلداري داد
دل نفرين شده ماست كه تنهاست هنوز
ابولحسن ورزي
***
همچو گل ميسوزم از سوداي دل
آتشي در سينه دارم جاي دل
رهي معيّري
***
دل بيمار مرا هر كه گرفتار تو خواست
يا رب آزاد نگردد ز گرفتاري دل
دل به راه غمت افتاد خدايا مددي
كه در اين راه ثواب است مددكاري دل
هلالی جغتائي
***
دلي است در برم از آبگينه نازك تر
كه گر غبار نشيند بر او شكسته شود
ملك قمی
***
به هر گل ميرسد ميبويد اين دل
نمي دانم كه را ميجويد اين دل؟
حسرت همدانی
***
هر آن دل را كه سوزي نيست دل نيست
دل افسرده غير از آب و گل نيست
وحشی بافقی
***
به چه مشغول كنم ديده و دل را كه مدام
دل تو را ميطلبد ديده تو را ميجويد
صائب تبریزی
***
آن كه از درد دل خود به فغان است منم
و آنكه از زندگي خويش به جان است منم
هلالی جغتائی
***
دل خون شد از اميد و نشد يار يار من
اي وای بر من و دل اميدوار من
هلالی جغتائی
***
به فغانم از دل و تن! دل وتن مگو، دو دشمن
دل سخت بي حيائي، تن سست پرگناهي
حبيب يغمايي
***
از دل من به كجا ميروي اي غم ديگر؟
تو كه هـــر جـا روي آخر به برم باز آئي
نظام وفا
***
دل
دشمن به تهي دستي من ميسوزد برق از اين مزرعه با ديدۀ تر ميگذرد
صائب تبریزی
***
در مجلس خود راه مده همچو مني را
كه افسـرده دل افسـرده كند انجمني را
مخلص هندوستاني
***
شعر بی دروغ...برچسب : نویسنده : 8sherebidoroogha بازدید : 191